پژواك
كلاغي كه در ابر پرسه مي زند
سپيد نخواهد شد
دهانت بوي باروت مي دهد
از هر سمت كه بگريزم
ميكشد درد خودش را به شاهراه
گم شدنم
---------------------------
وقتي فهميدي دوست داره
آخرين مترسك آتيش زدي
زل زدي به آسمون
اين روزا هوا بد ابريه
تفنگ من هم خالي
آخرين باري كه به خودت تجاوز كردي
هوا ابري بود
اما اين مترسكها
كلاغها
قارقارقار
يه كلاغ سپيد ديدم
انگار از ابر اومده بود
آخرين باري كه رفتي
يه كلاغ سپيد و هزارتا سئوال سياه
اين روزا هوابد ابريه
تفنگ من هم خالي
اما اين مترسكا
كلاغا
قارقارقار
حالا مي فهمم دوسم داره
يه مترسك مي سازم
با يه كلاغ سپيد روشون راستش و يه تفنگ پر تو دست چپش
اون معني دوئل رو خوب مي فهمه
اين روزا هوا بد ابريه
تفنگ من هم ...
شنبه 23 مرداد 1389 - 9:57:20 AM